نیازبان طالقانی
دکتر بیژن باران دکتر بیژن باران

 خلاصه: زبان طالقانی از 1500 سال پیش در کوهپایه های البرز، بین گیلان، مازندران، آذربایجان، قزوین، تهران، ساوجبلاغ تکلم می شده. نیازبان آن مادی و پارتی از هزاره 1 ق.م. است. مادی زبانان از کرانه ی باختری شمال دریای خزر به ماورای قفقاز تا آذربایجان و کردستان پیش رفت؛ پارتی زبانان تا هزاره 1م  از کرانه خاوری خزر به شمال خراسان، کمی بعد تا ساوجبلاغ و ری به پیرامون منطقه مسکونی طالقان رسیدند. سپس بخاطر افزایش و پراش جمعیت خانوارهای جوان به دره های سبز طالقان سرریز شدند. مناظر طبیعی، استعداد زبانی برخی متکلمان، سفر به مناطق مجاور، هجوم اقوام دیگر روی این زبان اثر گذاشتند. آیا گویش طالقانی در خاور و جنوب در میان و پایین طالقان عناصر نیازبان پارتی و آمیزش قزوین و تهران در شمال یعنی بالا طالقان عناصر نیازبان مادی و آمیزش مازنی و گیلی غلیظتر است؟

 

در این زمان طولانی بومیان با سفر به مناطق مجاور و پذیرایی میهمانانشان در سرزمین خودی، برخی نوآوریهای زبانی اتفاق افتادند. هجوم اقوام دور مانند تازیان و ترکان و سپس پایتختیان قزوین و تهران با برخی اصطلاحات مدرن غربی- اثرات مهمی بر این زبان گذاشته. اکنون بخاطر شرایط اجتماعی نوین این زبان در حال زوال است. اصولا ورود سرمایه داری در یک کشور زبانهای محلی را ورانداخته؛ 1-2 زبان قدرتمند سیاسی را ترویج می کند.

 

فرهیختگانی با یک پای کودکی در این زبان در حال زوال و یک پای پیری در تمدن مدرن- با دانایی این زبان به ضبط محتوای حافظه زبانی خود در یک زبان رایج هستند. از روی این کتب می توان به جمعبندیهای نوین و جهانی زبانی- یعنی نیازبان، تغییرات لفظی، تاثیر اقلیمی برزبان، جدایی جغرافیایی و استعداد کلامی افراد- دست یافت. پس زبان و گویش پدیده های زنده ای هستند که چرخه حیات زایش، اوج، میرش خود را دارند. اکنون گویش طالقانی در فاز میرش است.


زبان ایرانی از 3 دوره باستانی 3 هزار ساله، میانی 2 هزار ساله، نوین 1 هزار ساله گذشته؛ بطور رسمی در 3 کشور ایران، افغانستان، تاجیکستان- در نظام آموزشی، رسانه ها و اسناد دیوانی بکار میرود. طالقانی یک گویش است که با زبان فارسی نوین داری اسلاف مشترک مادی و پارتی است. واشکافی گویش طالقانی بمثابه بازمانده نیازبانهای مادی و پارتی کمک به درک این 2 زبان می کند. هر 3 این زبانها شفاهی بوده؛ در نبود خط آثاری به این زبانها پدید نیآمدند.

 

در حالی که فارسی با وامواژه های یونانی، عبری، ترکی، تازی، غربی- سره گی خود را از دست داده؛ گویش طالقانی بخاطر حفاظ و انزوای کوهستان نسبتا نزدیکتر به نیازبانش است. با غور ممتد می توان بخشی از زبان مادی 3هزار سال پیش و پارتی 2هزارسال پیش را در گویش طالقانی بازشناخت.

 

با زبانشناسی تاریخی و جامعه شناسی تاریخی گویش طالقان را می توان تا 1500 سال پیش ردیابی کرد. این گویش کوهپایه های البرز با ایرانی میانه در جلگه دیاله مرکز تیسفون و حاشیه شمالی کویر اشتراکات دارد. خود زبان ایرانی میانه ریشه در زبان ایرانی باستان عهد مادها در آذربایجان و خراسان دارد. زبان ایرانی میانه بعد به تکامل و تغییر مستقل خود تا به زبان فارسی امروزی ادامه دارد. نیز یک نیازبان پارتی هم از طریق ساوجبلاغ در شرق جنوبی تهران در زبان طالقانی می توان رصد کرد.

 

طالقانی از زبانهای گیلکی، مازندرانی، آذری پیشاترکی تاثیر پذیرفته. نیز از قرن 12ه.ق. با ارتباط و نزدیکی به تهران، آثار عامیانه مکتوب با خوش نویسی به گویش طالقانی آفریده شده اند. خود این گویش در 77 آبادی لهجه های فراوان دارد. یک بومی باتجربه، از روی هر لهجه، می تواند ده متکلم را حدس بزند.

 

آثار باستانی از مهرپرستی آغاز هزاره 1م نیز در کوهپایه های البرز بدست آمده. در باورهای میترایی، كوه با مانایی و حفاظت از ساکنان دره هایش یک اسطوره قدسی دارد. طالقان بمرور بخاطر صادرات دامی و باغی با تمدن کرانه های خزر و کناره های شمالی کویر مراوده داشت. سپس در جنوب جبال البرز با قلمرو دیلمیان، آل زیار، آل بویه، زیدیه، علویان و رویان مازندران، سادات مرعشی و آل كیای گیلان، باطنیان اسماعیله و جنبش جنگل در سده 20م مراوده ضعیفی داشت. http://karud.blogfa.com/post-46.aspx

 

طالقانی از گویش های زبان تاتی است. تاتی از 1500 سال پیش در حومه باکو در قفقاز، لنکران مجاور دریای خزر، آذربایجان شرقی، کوهپایه های البرز شاید در مناطقی حول و حوش ساوجبلاغ تکلم میشد. گویش تاتی با زبانها و گویشهای مجاور خود تبادل ساختاری و واژگانی بسیاری داشت. ساوجبلاغ به ترکی سویوخ/ ق = سرما + بلاغ = چشمه معنی چشمه آب سرد می دهد؛ 9 هزار سال قدمت دارد؛ در زمان مغولها از ری جدا شد.

 

منبع این چشمه ها کوههای البرز پربرف و یخ است. بخاطر ثقل زمین این آبها از ارتفاعات البرز به کوهپایه ها نشت می کنند. یخچالهای دائمی ارتفاعات در زمستان بخاطر گرمی پوسته زمین و در تابستان بخاطر دمای جوی به ذوب یخ و روانی آب منجر می شوند. این آب سرد و گوارا 4 فصل از منفذهای زیر سنگ به کوهپایه ها، تپه ها، دره ها سرازیر می شود.

 

طالقان در ایران، افغانستان، تاجیکستان، اصفهان، شیراز قصر ابونصر و شفت، حتی شام سوریه هم نام شهر یا ناحیه ای می باشد. در ایران واقع در کوهپایه های البرز با رود شاهرود است. در تاجیکستان زیر قلل کوههای شمال در بدخشان با رودی ملحق به جیحون است. در افغانستان در کوههای هندوکش مرکز ولایت تخار با رودی بهمین نام در 400 کیلومتری شمال کابل بوده؛ نیز در جوزجانان/ گوزگانان نزدیک فاریاب شرق خراسان بوده؛ اکنون چیچکتو نامیده می شود. در 3 کشور فوق طالقان زیر کوهپایه با رودی بزرگ قرار دارد. لذا بخش اول این نام، تلک/ طالق بیانگر نزدیکی به کوه و تل/ تپه می باشد که در هر 3کشور مصداق دارد.

 

نام واحد در یک زمان واحد برای یک ناحیه- چه به فارسی میانه چه به عربی- بیانگر گستردگی جغرافیایی می باشد. در طالقان منطقه ای بمساحت 1325 کیلومتر مربع در کوهپایه های البرز بین ساوجبلاغ، تنکابن، الموت می باشد. برای وجه تسمیه طالقان، باید گفت که هم بومیان هم همسایگان در تهران، تنکابن، قزوین این اقلیم را طالقان می نامند. پس باید دید که این نام به زبان فارسی نوین و گویش طالقانی در چه بازه زمانی بوده؛ چگونه در طول تاریخ نام یک اقلیم مشتمل بر 77 ده تغییر کرده.  

 

در طالقان 100 ها نام منطقه، روستا، محله، رود، کوه اند که با ریشه شناسی نامی در گویشهای محلی، همسایه گی، حکومتی- معنای این واژه های بومی روشن می شوند. می توان نامهای شبیه را در نقشه یافته؛ در باره آنها پژوهش زبانی، تاریخی، جغرافیایی/ محیطی کرد. با این کار قدمت ناحیه تخمین زده می شود. وجه تسمیه نامهای روستاهای طالقان در جستاری دیگر خواهد آمد. غالب این نامهای ایرانی مربوط به قبل از ورود تازیان قرن 7م است که با برخی بناهای باستانی 1500 ساله می توانند همزمان باشند.

 

این واژه چون نام منطقه است باید از بیرون از منطقه مثلا از یک دولت به آن اتلاق شده باشد. زیرا اهالی یک ده اشراف به کل منطقه ندارند. نام یک روستا معمولا مربوط به مکان، زبان، طایفه کوچی سلف یا خصیصه عمده مکانی جدید می باشد. مثلا در سفر به تنکابن یا قزوین، یک بومی از طالقان باید نامی برای منطقه و روستای موطن خود به مخاطبان خود می گفت. یا دولت مرکزی حول و حوش باید آنرا در اسناد دیوانی خود با نامی می خواند. برای نمونه: آشوریان در هزاره 1ق.م. ارومیه = اور + میه یا شهر آب لقب دادند؛ یعنی ساکنان کناره دریاچه.

 

وجه تسمیه. در زبان طالقانی/ فارسی نوین، واژه طالقان را می توان به تالکان = تل + ک + ان یا تلک + ان تجزیه کرد. ان در هر 2 زبان علامت جمع است. پس طالقان اسم جمع بدرستی برای نام منطقه ای با 77 ده می باشد. نمونه گویش طالقانی: رزان = مزرعه پر از درختچه مو/ رز/ تاک. چوچکان = چوچک + ان = گنجشگها. طلق/ تلک هم واژه ای در لغتنامه فارسی نوین هزاره گذشته است که می تواند در رابطه با این اقلیم باشد.

 

به گویش طالقانی، تل بمعنی پرتگاه و لبه می باشد. پس طالقان به گویش بومی اقلیمی واقع در دره ها و تپه های کوهپایه می باشد. این معنی مربوط به مکان کوهپایه در مورد ناحیه افغانستان و تاجیکستان هم که در دامنه کوههایند صادق است. تل بمعنی بوته ای بزرگ باشاخه های انبوه خاکستری رنگ است. این بوته در شنزار رویده؛ برای جارو بکار می رود. نیز َتلک نشاء سبزیجات، تلی = گیاهی عدس مانند، تلخ و خورای؛ ُتلَک = برف تازه سفت شده/ ورق یخ روی زمین. رک به کتاب فلاحیک

 

اگر واژه طالقان اینگونه تجزیه شود: تال/ تل+کان = کان پسوند مکان است. نمونه پسوند کان بمعنی مکان در 3 نام روستای زیر: آردکان، آسکان، باریکان. در فارسی نوین در فلات ایران و گویشهای مرکزی فلات، تِل تَل tel tal = تپه + تلخ به معنای تپه هایی با چشمه های آب تلخ است؛ که بزبان محلی خ از واژه 2م حذف می شود. تل به معنی تپه، و طَل اسم نکره بعربی برابر شبنم یا رطوبت است. در مازندرانی تل تله باشتاب معنی می دهد.

 

تُل به معنی گِرده، خرده غذا، دانه های حبوبات هم است. تل سنگ بین بوشهر و بندر کنگان، تل عاشقون در بوشهر/ خلیج فارس بوده؛ زَر تُل نزدیک سمنان بوده؛ قلعه تُل هم در شرق اهواز است. تُل تَل روستایی در بوشهر است؛ بزبان محلی تپه ماهور، تپه آب تلخ، تپه در تپه است. تُل گیری پراندن خرده غذا در نای با تکانه فردی دیگر، جستن خرده در گلو و سپس بیرون پراندن آن بوسیله یک تل گیر حرفه ای انجام می شود.

 

تل به عبری تپه معنی می دهد؛ تل آویو = تپه بهاری/ چشمه. البته 1 هجا می تواند در چند زبان مشترک باشد؛ ولی معنی آن از نظر احتمالات یکی نخواهد بود. تل به فارسی نوین، طالقانی، عبری، بمعنی تپه، کوهپایه است. نویسندگان هزاره گذشته در بسیاری موارد در واژه های شفاهی بهنگام کتابت حروف را بنا به سلیقه خود می نوشتند. در اسناد دولتی/ ادبی تلفظ "ت" با ط در این نامها نوشته می شد. نمونه: تهران/ طهران، تالقان/ طالقان، تهماسب/ طهماسب، تلق/ طلق. این جانشینی ط برای ت در کتابت قاجار تاکید می شد.

 

در دوره پارتیان 200ق.م – 200 م زبانهای گوناگون در پهنه کشوری رایج بودند. ولی در شمال شرق فلات نیازبان پارتی را شاید اکنون بتوان رصد کرد. این منطقه بمثابه مرکز دایره ای با شعاعهایش در زبانهای مجاور مانند سمنانی، اشتهاردی، دامغانی، طالقانی می باشد. در برخی گویشهای تاتی، مانند سمنانی، جنسیت در ضمایر وجود دارد- شبیه عربی و انگلیسی. ولی در بیشتر گویش های مرکزی فلات ایران علامت مذکر/ مؤنث حذف شده؛ صرف فعل ها مانند فارسی نوین خنثی است. 2 فعل زیر "بیامیه و بشه" با گویش طالقانی قرابت دارند؛ ولی طالقانی ضمیر جنسیت ندارد. بررسی چند عبارت تاتی از اشتهارد، سمنان، دامغان، طالقان بقرار زیرند.

 

به طالقانی بیآمه = او آمد، مُنُم = من ام، بشه = او رفت؛ ولی اشتهاردی ضمیر مذکر و مونث دارد. بیمو: آمد- برای پسر. بیمیــَــه: آمد- برای دختر. اَزیــم: من هستم- گوینده مرد است. اَزیمه: من هستم- گوینده زن است. فوریــَــک بِشو: آن پسر رفت. تِــتــیَــک بِشــیا: آن دختر رفت.

 

گویش طالقانی: اون مردک بشه = آن مرد رفت، اون زنک بشه = آن زن رفت. ولی به سمنانی یا کومیشان در زمان مادها و پارتیان هزاره 1ق.م با ضمایر جنسی اینگونه می شود. اون مَردیکا بشا: آن مرد رفت. اون جِنیکا بِشیا: آن زن رفت. جن، زن، ژن در زبانهای هندواروپایی هم ریشه اند؛ به یونانی ژن معنی نژاد می دهد. http://adel-ashkboos.mihanblog.com/post/869

 

برخی واژه ها بین طالقانی و دامغانی شبیه هم اند. در هر دو زبان: غیاق GHEAGH گیاه شبیه تره است. تکTOK  دهان/ منقار. چو CHO چوب. چینه CHENEH دانه مرغ، نیز پوشال سر دیوار گلی. شیشک SHESHAK گوسفند نر جوان. کلKAL  بز نر. کل KOLL لنگ. کره KORRA حشم جوان. در کردی دهلران مشترک است. شواش SHAVASH شاباش/ شادباش، مراسمی در عروسی. کلاغ کشکوKELAGH KASHKO  زاغچه، کوچکتر از کلاغ، کشکرود. لاک LAK تخته ای گرد برای پهن کردن خمیر. گزنه GAZANE گیاه پرز دار گزنده، با تماس بر پوست خوارش می آورد. نسام NESAM سایه.

 

در طالقان چوپانان با مساحی پیرامونی و سفرهای برخی مالداران به مکان اتراق چوپانی، اطلاعات جغرافیایی به بومیان درباره به مسافتهای دور می دادند. دیگر این که چوپانان اقلیم مجاور مانند تنکابن یا الموت اطلاعات جغرافیایی با ایما و اشاره با طالقانیان رد و بدل می کردند؛ چارواداران هم در نقل اطلاعات دخیل بودند. اغلب پایتختها در 3 هزار سال گذشته حول و حوش منطقه طالقان، بخاطر مرکزیت جغرافیایی، بوده اند. ولی بخاطر پرت افتادن طالقان در کوهپایه های البرز تاثیر زبانهای یونانی، ترکی، ارمنی، عبری در این گویش کم است.

 

فهرست پایتخت‌های ایران در طول تاریخ: گوتی‌های زاگروس –نیای کردها- در 2154 ق.م. شهر اکد را شکست داده؛ سپس عیلام را در عصر این شوشیناک گرفتند. لولوبی‌های هزاره های 2-3 ق.م. کرمانشاه- نیاکان لرهای کنونی. کاشی‌ها در 1374 ق.م. به مصر حمله کرده؛ برخی نمادهای خود از جمله فرشته با بال گشاده و گردونه خورشید را در فرهنگ مصر وارد کردند. آنها در 1531 ق.م. دولت بابل را منقرض کردند.

 

در تورات یهودیان حمله کوشان/ کاشیها به اسراییل ذکر شده. دریای خزر هم کاسپی خوانده شده که با قزوین/ کاسپین همریشه است. کاسیپی بزبان ایلامی/ عیلامی با تلفظ کاشی+پی یعنی اهالی کاشان با علامت جمع. عیلام/ خوجیه در خوزستان پایتخت شوش 500-2800 ق.م. آنها بروج زودیاک 12گانه را ابداع کردند. مان‌نا/ مغان کنار دریاچه ارومیه- نخستین پادشاهی آذربایجان در تاریخ ماقبل ماد. پژوهش ژنتیکی گرجیهای ماوراء قفقاز ریشه های قومی و همبستگی زبانی گویشوران باستانی آذربایجان و شمال رود ارس را اثبات می کند. http://www.irantarikh.com/iranzamin.htm

 

مادها: هگمتانه/ همدان قرن 9-7 ق.م. با ادیان میترایی، آذربانی. هخامنشیان: هگمتانه، شوش، تخت جمشید با دینهای اهورامزدایی، یهودی، میترایی، آذربانی در منطقه اورومیه و زاگروس. برخی وامواژه های عبری/ سریانی/ آرامیک بدون نامهای توراتی از قبیل یوسف، آدم، حوا، موسی، اسماعیل، اسحاق: آمین، جهنم، جهود، خاخام، دم/ خون، دف، چلیپا، رخش/سریع، ربی، ساعت، سندان، شیپور، شیدا، شنبه، شاقول، طوبی، غار، قارون، کرفس، کنشت، کشیش، کیان، کاسه، کرگدن، کانون، کافور، گود، مجله، مرجان، ناسوت، لاهوت.

 

سلوکیان: تیسفون/ مداین، استانبول؟ انطاکیه/ ترکیه 312– 64 ق.م. آنها برخی واژه های یونانی را به فارسی وارد کردند: آبنوس، ابلیس، اثیر، اقیانوس، اقاقیا، الماس، اطلس، بوقلمون، پول، پیاله، تریاق، جغرافیا، دیهیم، دفتر، زنبق، سمندر، سفسطه، صابون، طاووس، طلسم، قانون، قپان، ققنوس، قندیل، قیر، قرتاس، قرنیس/ قرنیز، لوبیا، لغت، مالیخولیا، مومیایی، مغناطیس، موسیقی/ مزغان، منجنیق، ناموس، هاله.

 

اشکانیان: صد-دروازه دامغان، تیسفون 250 ق.م- 224م. دینهای رایج: زروانی، میترایی، یهود، بودایی. برخی وامواژه های ارمنی در فارسی: پوک، خاج، درزی/ درژک، زاق/ زاگ= بچه، شامورتی = پدرسگ. دامغان = ده + مغان، از 400ق.م.

 

ساسانیان: نیشابور، تیسفون و تستر 224 – 651 م دین زرتشتی، مزدکی، مسیحی، یهود، مانوی، بودایی.

علویان: آمل قرن2 ه.ق.– تشیع زیدی. وامواژه های عربی در فارسی 2 نوعند: 1- پیش از حمله تازیان از دوران اکد، آشور، بابل، یهود تا سده 6م. چند نمونه: لحم، ملک، باب، ربی- که خود از عبری به عربی رفته اند. 2- با دین و آیین اسلام. قلیلی از واژه های ایرانی به زبان عربی رفته؛ سپس در غالب جدید به زبان فارسی وارد شده اند؛ مانند کندک/ خندق، خرفستر/ خرفت، پردیس/ فردوس. واژه های عربی که 30-50 % فارسی را بنا به حیطه تخصصی تشکیل می دهند. زیاریان: گرگان 320– 450 ه.ق.

 

اتابکان آذربایجان: تبریز 531 – 622 ه.ق. ایلخانان: مراغه، سلطانیه و تبریز 1256– 1335م مغول بودایی، سنی، فتح الموت- اسماعیلیه. برخی واژه های ترکی در فارسی: آبجی، اتراق، اجاق، آچمز، آچار، آذوقه، اردو، آلاچیق، الاغ، آماج، ایل، باتلاق، بشقاب، بلاغ، بیرق، تسمه، تسک، تغار، توپ، توتن، تومان، جارچی، جوخه، چاق، چپاول، چپق، چوگور، چلاق، خان، خانم، ساچمه، سراغ، شلاق، قاب، قاچاق، قاشق، قایق، قرقی، قشلاق، قشون، قلدر، قورباغه، قوطی، قیچی، قیمه، کرنش، کنکاش، یاغی، یغما، یقه، یورتمه، یورش، یونجه، ییلاق.

 

سربداران: سبزوار. چوپانیان: تبریز 738– 758 ه.ق. جلایریان: تبریز و بغداد 1336– 1411 م. ترک. قراقویونلو: تبریز 1380– 1435م. ترکمن شیعه. آق‌قویونلو: تبریز 1378– 1508م. ترکمن سنی. صفویان: تبریز، قزوین و اصفهان 880-1101 ه.ق. شیعه. قاجار و بعد: تهران از1170  ه.ق. تا کنون، ترکمن، فارس- شیعه. وامواژه های غربی در فارسی شامل فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، اسپانیایی هم فراوانند. نمونه: اتوبوس، بیمه، سینما، رادیولوژی، دکتر. ‏2012‏/06‏/18

 

منبع. -دکتر بیژن باران: نقد کتاب درآمدی بر گویش و فرهنگ طالقان http://asre-nou.com/php/view.php?objnr=21498

-دکتر کامران فلاحی-فریبرز صادقیان، درآمدی بر گویش و فرهنگ طالقان، شرکت سهامی انتشار، 1390، تهران، 800 ص + 20 ص رنگی.

 


June 18th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان